نادانان دیدند که ابراهیم در دل آن تل خاکستر، شادان، آسوده و تندرست به ستایش و پرستش خدای یگانه مشغول است، هر چه چشمهای خویش را می مالیدند شگفتیشان افزون می گشت، لاجرم سرها را بزیر انداختند و از شرمساری به این سو آن سو پراکنده گردیدند و ابراهیم نیز راه خانه پیش گرفت و نزد اهلش آمد